نوشته اصلی توسط
hamed.desighn
با سلام ، مدت چهارسال هست که با دختر خانومی به صورت اینترنتی آشنا شدم یکسال فقط با هم صحبت میکردیم از همون اولش هم که موضوع رو با خانواده هامون در میان گذاشتیم که ما دوتا همو میخوایم مخالف بودن ؛ یکسال و اندی من با خانواده خودم قطع رابطه کردم تا راضی شدند بریم خواستگاری ؛ ولی توی این مدت ما همو دیدیم به هم ابراز علاقه کردیم و با هم بودیم و علاقمون خیلی بهم بیشتر شد ، من خودم و خانوادم تهران زندگی میکنیم و خانواده این دختر خانوم شهرستانین ؛ بعد از یکسال و خورده ای خانواده من حاضر شدند بریم خواستگاری ؛ خانواده اون دختر خانومم خونه ما اومدند ؛ تا اینکه بعده یه سال پدر مادره اونا گفتن ما مخالفیم ....
من از علاقه خودم به این دختر خانوم بگم که خیلی دوسش دارم و احساس میکنم بدونه اون نمیتونم یه لحظه ام زندگی کنم من هرگز به ایشون خیانتی نکردم و نخواهم کرد چون واقعا دوسش دارم نمیتونم بدونه اونو یه لحظه تصور کنم و هیچ دختره دیگه ای رو به سمتش نگاه نمیکنم ...
از لحاظ کار و دارایی الان ماشین ندارم ولی پارسال پولشو داشتم که شد هزینه رفت و آمد و وسیله خریدن ، خونه ام ندارم ولی منزل پدرم در اختیارم گذاشته ، از لحاظ شغل هم شرایط شغلی خوبی دارم و آینده شغلی ام هم آینده روشنی هست ولیکه پول الان برای مراسمات عروسی ندارم (پول دارما ولی گذاشتیم برای مبادا)
بعد از اینهمه سال هم که ما باهم بودیم و کلی با هم زندگی کردیم (پیش از عقد) من هم هیچ مشکلی برای راه اندازی یه زندگی ندارم (میتونم منزل کرایه کنم اصا اگه خانومم دوست نداشت) ولی الان پوله عروسی راه انداختن ندارم فقط
الان بعد از اینهمه مدت رابطه واقعا چشمام داره سیاهی میره که پدره ایشون میگن که مخالفه و تنها دلیلشم دور بودنه ما هست ....
الان ما میتونیم بریم زندگی تشکیل بدیم خیلی راحت زندگیمون رو بکنیم بدونه دردسر ولی ایشون میگه مادرش ناراضیه و آهش میموونه ؛ در صورتی که مادر پدرشون نمیدونن ما با هم بودیم و نمیدونن من چقدر به دختر خانومشون علاقه دارم ...
خواهشا مارو راهنمایی کنید که چکار کنیم ...